کد مطلب:314123 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

یا اباالفضل العباس به داد ما برس
جناب دكتر عبدالجلیل مسگرزاده در تاریخ 8 / 2 / 1372 شمسی از دانشگاه علامه طباطبائی تهران چنین می نویسد:

پدرم در اوان كودكی من فوت نمود و مادرم را با من (كه یك پسر پنج ساله بودم) و خواهر دوساله ام تنها گذاشت. در آخرین لحظات حیات پدرم، مادرم با ناراحتی از وی می پرسد كه ما را به چه كسی می سپاری؟! و آن مرحوم در جواب می گوید:

در تمام عمر، توكل من به خداوند بوده است و چون به كسی بدی نكرده و به ناموس كسی چشم بد نداشته ام، شما را به خدای بزرگ می سپارم.

مادرم كه در جوانی شوهرش را از دست داده بود، از تنهایی بسیار ترس و وحشت داشته، فقر و مسكنت نیز از سوی دیگر باعث می شد كه اكثر شبها نخوابد و اوقات را به دعا و ثنا به درگاه الهی بگذراند. وی روی اعتقاد و توسل، هر شب چندین بار در تنهایی به زبان جاری می كرده است كه: «یا اباالفضل العباس علیه السلام، به داد ما برس!». تا اینكه در یك شب زمستانی، بین خواب و بیداری صدایی را از پشت پنجره ی اطاق می شنود كه می گوید:

تا چند یا اباالفضل العباس علیه السلام می گویی؟! یا ابوالفضل العباس منم! نترس بخواب، كسی مزاحم تو نخواهد شد!

مادرم می گوید: از آن شب چنان قوت قلبی به من دست داد كه نه تنها دیگر نمی ترسیدم، بلكه با امیدواری و شجاعت خاصی به سرپرستی شماها (من و خواهرم) می پرداختم.

مادرم، كه هنوز در قید حیات است، هم پدری و هم مادری ما را عهده دار بود. وی با توكل به خداوند، كه پدرم در دم مرگ به آن سفارش كرده بود، و با عنایت حضرت عباس علیه السلام توانست از كودكی پدر از دست داده چون من، یك استاد دانشگاه بسازد (و ما التوفیق الا بالله) و فرزندان خود را افرادی لایق و معتقد به اسلام تربیت كند. [1] .



[ صفحه 538]




[1] حماسه ي پرچمدار كربلا، ص 328، چاپ اول، سال 1377 شمسي.